شناسه هایی که خبر از نابودی چغاخور می دهند!

شوربختانه شواهد موجود در چغاخور حکایت از امکان حذف زودهنگام پسوند "بین المللی" از این تالاب ارزشمند دارد! شواهدی که قادرند حتی نام چغاخور را از سیاهه تالاب های ایران حذف کنند.

در مطالب پیشین همین تارنما در خصوص پروژه تونل انتقال آب سبزکوه، که می تواند تالاب بین المللی چغاخور را به شدت تهدید و به کام مرگ بکشاند نوشته بودم. بر بنیاد مطالعات اجرایی طرح، قرار است به منظور تأمین آب شرب و صنعت و کشاورزی منطقه بروجن سالانه حدود 67 میلیارد مترمکعب آب حوضه سبزکوه از طریق تونل انتقال آب ۱۰ کیلومتری، مستقیما" به داخل تالاب چغاخور سرازیر شود، البته لازمه ایجاد محیطی برای گنجایش و هدایت این حجم آب همان افزایش ارتفاع سد احداثی در محل خروجی تالاب چغاخور – از ۶ متر به ۱۱ متر – است که  هم اکنون به علت مشکلات اجتماعی و عدم توافق مالکان اراضی اطراف تالاب با وزارت نیرو، این عملیات افزایش ارتفاع سد متوقف شده است.

هرچند پس از مخالفت ها و عدم توافق مالکان اراضی اطراف تالاب با وزارت نیرو بر سر قیمت زمین هایی که در اثر اجرای طرح افزایش ارتفاع سد به زیر آب خواهند رفت، گزینه هدایت آب از طریق کانال به خارج از چغاخور مطرح شد و تا حدودی خیال فعالان محیط زیست و حتی سازمان حفاظت محیط زیست را از مرگ و نابودی تالاب بین المللی چغاخور راحت کرد اما شواهد موجود حکایت از همان خواب های شوم برای چغاخور دارد.

حقیقت ماجرا این است که به رغم اعلام گزینه جایگزین برای هدایت آب از کنار تالاب، اما هیچگونه تغییری در نقشه اجرایی احداث تونل صورت نگرفته و موقعیت محل خروجی تونل حکایت از آن دارد که گزینه ای به جز سرازیر شدن آب تونل به داخل تالاب وجود ندارد و با پایان یافتن عملیات اجرایی تونل، سازمان حفاظت محیط زیست در برابر عملی انجام شده قرار گرفته و چاره ای جز تبدیل کردن چغاخور به دریاچه ذخیره و هدایت آب و قبول مرگ و نابودی این تالاب بین المللی نخواهد داشت.

رخدادی غیرکارشناسی و طبیعت ستیزانه که برخی شناسه های غیرقابل انکار محیط های تالابی - مثل میزان استاندارد ارتفاع آب - را از بین برده، نرخ رسوب گذاری در تالاب را به شدت افزایش داده و به علاوه، ورود رودخانه ای آب به چغاخور سبب بر هم خوردن اکوسیستم طبیعی تالاب شده  و روند بحرانی شدن شرایط آن را شتابی نگران کننده و غیرقابل برگشت خواهد بخشید.

تخلیه صدها تن خاک حاصل از عملیات خاکبرداری احداث تونل انتقال آب در مرغزارهای حاشیه تالاب که در گذشته برای منفعتی کوتاه مدت و موقت تغییر کاربری یافته و تبدیل به زمین های کشاورزی شده اند نیز نکته قابل تأملی است که بدون کمترین ممانعت و مقاومتی از سوی نهادهای متولی توسط پیمانکار پروژه در اطراف چغاخور - البته با توافق و لحاظ منافع مدعیان مالکیت آن اراضی - انجام می گیرد. یعنی در همان مناطق حساس و آسیب پذیر حاشیه تالاب که در درون خود گونه‌های متنوع گیاهی و جانوری را پرورش می دهند و مناسب‌ترین محل های حضور حیات وحش و به ویژه پرندگان هستند و از اهمیت زیست محیطی فراوانی برخوردارند.

شاید عدم برخورداری سازمان حفاظت محیط زیست از ابزارهای قانونی و قدرت رقابت و مقابله با سایر دستگاه های ثروتمند دولتی، علت بروز این ناهنجاری های شگفت آور و آشکار باشد که همواره مجریان پروژه های بزرگ عمرانی از این سازمان کم بضاعت جلوتر هستند و قبل از تائید ارزیابی های زیست محیطی و صدور مجوزهای قانونی از سوی این سازمان، پروژه ها بدون کوچکترین ممانعتی عملیاتی می شوند!

درج نظر

تالاب گندمان؛ وقتی که فقط خدا می تواند کمک کند

خشکی بی سابقه و صدمات وارده، وضعیت تالاب گندمان را بحرانی و بسیار نگران کننده کرده است. خشکسالی سال های اخیر، درجه حرارت و افزایش تبخیر از جمله تهدیدهای طبیعی بوده که به همراه اقدام نابخردانه احداث سد و قطع حق آبه طبیعی، تالاب گندمان را در برابر تهدید آتش سوزی بسیار حساس و شکننده کرده است. احداث سد در محل خروجی تالاب چغاخور در بالا دست و عدم رعایت حق آبه‌طبیعی تالاب گندمان، حفر چاه‌های مجاز و غیرمجاز و برداشت های مازاد بر پروانه های بهره برداری و دست کاری های انجام شده بر روی مسیرها و بستر چشمه‌های اطراف ‌تالاب، روند خشکی و مواجه تالاب گندمان با خطر آتش سوزی را شتابی نگران کننده بخشیده است.

حیرت آور است که تقریبا" همه مسئولان محلی و مقامات ارشد و تصمیم گیر کشوری نیز از این شرایط نابسامان و بی سابقه ی حاکم بر گندمان با اطلاع هستند و از تجربه تلخ آتش سوزی گسترده و طولانی مدت دو سال پیش در این تالاب باخبرند، اما ظاهرا" به دلیل عدم برخورداری حوزه محیط زیست از جایگاه سزاوار در سبد اولویت های راهبردی برنامه ریزان کشور و عدم تخصیص اعتبار لازم برای تشکیل یگان اطفای حریق و خرید تجهیزات سخت افزاری مناسب جهت مقابله با آتش، فقط بایستی دست به دعا برداریم و از پروردگار بخواهیم که آتش را از جان این تالاب خشک دور نگه دارد!

شوربختانه شاهد نبود تناسب و ناسازه شگفت آوری در بین درک حساسیت و خطر بروز آتش سوزی و میزان توجه و تخصیص اعتبار به منظور استقرار اکیپ های اطفای حریق آموزش دیده، فعالیت های ترویجی و جلب مشارکت مردم آبادی های اطراف تالاب و آموزش آنان و خرید امکانات و تجهیزات اولیه ناوگان اطفای حریق محیط زیست برای پیشگیری و مقابله با حریق های احتمالی در این تالاب ارزشمند هستیم!

البته شواهد قابل تقدیر حکایت از آن دارد که اداره کل حفاظت محیط زیست استان به رغم بضاعت ناچیزش، به لحاظ شرایط بحرانی حاکم بر گندمان اقدام به تهیه برخی تجهیزات اولیه مانند دو دستگاه تانکر چرخدار، یک دستگاه تراکتور، یک دستگاه کانتینر برای استقرار محیط بانان، لوله های برزنتی و آلومینیومی و استقرار یک اکیپ چهار نفره شده است و محیط بان هایش با حداقل امکانات اولیه رفاهی به صورت شبانه روزی برای پیشگیری از حریق تلاش می کنند، اما در حقیقت بی آبی چنان وضعیت بحرانی تالاب گندمان را شتاب بخشیده است که اگر آتش سوزی در این تالاب رخ دهد نباید انتظار معجزه از این نیروهای امدادی دست خالی داشت.

حرف آخر اینکه وقتی اعتبار سالانه سازمان حفاظت محیط زیست کشور فقط 70 میلیارد تومان و اعتبار سالانه صیانت از  6 میلیون هکتار رویشگاه های جنگلی زاگرس کمتر از 10 میلیارد تومان و  در مقابل سالانه بالغ بر 500 میلیارد تومان صرف احداث سدهای غول پیکر در همین منطقه زاگرس می شود نباید شگفت زده شویم که اداره کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری برای انجام مطالعات برآورد زیست محیطی آبی، احیاء، اختصاص حق آبه و ارزش گذاری اقتصادی تالاب و همین طور تأمین چند صد میلیون تومان برای تجهیز ناوگان اطفای حریق خود ناتوان و عاجز باشد و تالاب گندمان برای رهایی از آتش به خدا پناه ببرد و از او کمک بخواهد!

یادمان باشد که تالاب گندمان در دیار بختیاری؛ یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۳۵۲» به ثبت رسیده است. این تالاب که به عنوان زیستگاهی با ارزش در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در ایران شناسایی شده است، در شمار زیباترین تالاب های کشور و مهمترین کانون های گردشگری چهارمحال بختیاری قرار داشته و زیستگاهی منحصربفرد برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها را در خود جای داده است.

درج نظر

یادداشت محمد درویش به بهانه آبروریزی بزرگ در سد گتوند

اخيرا عيسي جعفري، سخنگوي كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مجلس شوراي اسلامي در اظهارنظري صريح و كم سابقه، به انتقاد از سياست هاي كنوني كشور در بخش سدسازي پرداخته و آشكارا آنچه را كه وي «ساخت سليقه يي سدها» عنوان كرده، به عنوان يكي از عوامل تهديدكننده بوم سازگان (اكوسيستم) طبيعي كشور زير سوال برده است. اندكي بعدتر نيز علي اكبر اوليا، عضو كميسيون عمران و نماينده مردم يزد در مجلس شوراي اسلامي، اظهارنظر همتاي خود را در كميسيون كشاورزي، آب و منابع طبيعي مورد تاييد قرار داده و گفته است: «ساخت سدهاي بدون مطالعه و عدم تكميل شبكه هاي آبرساني بسياري از سدها، آنها را تبديل به حوض هاي بزرگ پرآبي كرده كه فقط اكوسيستم كشور را به خطر انداخته است

اين اظهارنظرها بويژه از آنجا اهميت بيشتري مي يابد كه همزمان و به فاصله چند روز از آبگيري رسمي گران ترين پروژه سدسازي كشور در گتوند، شركت مجري ساخت اين سد – آب نيرو – مي پذيرد كه با وجود ادعاهاي قبلي اش، نمك موجود در مخزن سد گتوند بتدريج در حال حل شدن و ورود به كارون است و افزون بر آن، 120 سانتي متر هم بدنه سد نشست كرده است. آن هم سدي كه تاكنون حدود دو هزار ميليارد تومان برايش هزينه شده و تا تكميل نهايي اش اين رقم بايد به دو هزار و 500 ميليارد تومان هم افزايش يابد كه اين رقم بيش از 22 برابر بودجه سالانه بزرگ ترين نهاد متولي منابع طبيعي ايران، يعني سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور است!

همانطور كه مشاهده مي شود، به نظر مي رسد روند انتقاد از سياست هاي حاكم بر بخش سازه يي آب كشور در حال افزايش است و اين انتقادها اينك نه تنها از سوي فعالان و متخصصان مستقل صورت مي گيرد، بلكه پاره يي از شخصيت هاي حقوقي و حقيقي دولتي و رسمي كشور هم زبان به انتقاد از وضع كنوني بازكرده اند.

اما چرا صنعتي كه روزگاري چشم و چراغ دولت ها براي نمايش توانمندي هايشان بود، امروز اينگونه آسيب پذير و پرانتقاد ظاهر شده و كمتر روزي است كه خبري در انتقاد از خطرهاي روزافزون سدسازي بر كيفيت پايداري محيط زيست و چشم اندازهاي طبيعي در رسانه هاي رسمي كشور منتشر نشود. نگراني از غرق شدن طولاني ترين آبشار ايران – آبشار آتشگاه واقع در استان چهارمحال و بختياري - به دليل ساخت سد خرسان 3 شايد يكي از جديدترين موارد يادشده باشد كه اينك انعكاس گسترده يي در فضاي رسانه يي كشور داشته است. حتي برخي از كارشناسان امور آب و عمران، روند ساخت گروهي از سدهاي موجود در كشور را به صفت «نمادي از اتلاف سرمايه ملي» به چالش گرفته اند و انتقاد جدي نماينده سازمان بازرسي را هم در پي داشته است. چالشي كه آخرين رييس بركنار شده سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور، دكتر علي سلاجقه هم در واپسين سخنراني رسمي اش در چهارمين روز از مرداد 1390 و در جريان برگزاري سمينار مديريت حريق در عرصه هاي منابع طبيعي كشور، از زاويه يي ديگر بر آن تاكيد كرد و ضمن اشاره به بايگاني شدن سالانه يك سد به بزرگي سد اميركبير در اثر نرخ بالاي فرسايش خاك در كشور، آشكارا از مسوولان وزارت نيرو خواست تا به جاي اصرار بر ساخت سدهاي بزرگ و ادامه سياست هاي كنوني سدسازي، در انديشه استحصال آب از مناطق كارستي (آهكي) زاگرس برآيند كه مي تواند حدود چهار برابر كل آبي را در اختيار نهد كه هم اكنون توسط تمام 590 سد ساخته شده در كشور تنظيم و استحصال مي شود.

در حقيقت، آيا سزاوارانه تر نيست سياست حبس آب روي زمين را در كشوري كه متوسط تبخير آن از ميانگين جهاني هم بيشتر است، به سمت هدايت آب در آبخوان هاي طبيعي و زيرزميني تغيير داده تا به اين ترتيب هم هزينه ها را كاهش دهيم، هم آب كمتري هدر رود و هم تبعات جبران ناپذير زيست محيطي و اجتماعي ساخت چنين سازه هاي غول پيكري را به كمينه رسانيم؟

يادمان باشد:

كابوس سد گتوند و احتمال شوري كامل آب كارون در اثر انحلال گنبدهاي نمكي قرار گرفته در مخزن سد، مي تواند آخرين كابوس كلان نگران و برنامه ريزان كشور باشد، اگر شجاعت بازنگري در سياست هاي بخش آب را داشته ، اجازه دهيم تا گزينه هاي ديگر هم روي ميز قرار گيرند.

- این یادداشت در شماره 2235 به تاریخ 22 مرداد ۱۳۹۰ روزنامه اعتماد انتشار یافته است.

درج نظر

تولدت مبارک "گفتگوی داغ سبز"

گفتگوی داغ سبز، بخشی از برنامه‌ی «تارنمای ایرانی» است که به صورت شنیداری و دیداری، پنج‌شنبه‌های هر هفته از رادیو اینترنتی ایران صدا پخش می‌شود. احمد پازوکی – مجری با ذوق و پرتلاش - مجری گری و محمد درویش – مرد خستگی ناپذیر طبیعت وطن - کارشناسی این برنامه منحصر به فرد را برعهده دارد.

امروز 20 مرداد 1390 نخستین سالگرد این برنامه سبز است که به عنوان بادوام ترین برنامه های رسانه ملی در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور لکنت های مدیریتی سرزمین مادری مان را به چالش کشیده و سزاوارانه به روشنگری می پردازد.

این برنامه ی محیط زیستی"تارنمای فارسی" که هر پنجشنبه از ساعت 15 و 20 دقیقه به مدت حدود 45 دقیقه از طریق درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران صدا قابل دیدن و شنیدن می باشد؛ به مانند دیده بانی هوشیار و شجاع با دعوت از کارشناسان، فعالان، مدیران و دست اندرکاران حوزه طبیعت وطن در گفتگوهایی صمیمانه و بی پرده به ظرفیت ها و تهدیدهای پیش روی زیست بوم های کم همتای کشور پرداخته و با نقدهای کارشناسی، طرح ها و راهکارهای خردمندانه برای مقابله با رخدادهای تلخ محیط زیستی و برون رفت از بحران های احتمالی به بحث گذاشته شود.

برنامه گفتگوی داغ سبز به رغم پیشتازی منحصر به فرد در زمینه پایداری و تداوم پخش در برنامه های محیط زیستی رسانه ملی و اثرگذاری در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، به لحاظ اینترنتی بودن شوربختانه نمی تواند از بیشینه سزاوار مخاطب برخور دار باشد. باورم این است که برنامه گفتگوی داغ سبز با داشتن ظرفیت های کم همتای کارشناسی و روشنگرانه اش، لیاقت پخش تصویری و رادیوئی را در رسانه ملی داشته و سزاوار حمایت بیشتر از سوی دست اندرکاران رسانه ملی می باشد.

امیدواریم دست اندرکاران برنامه های محیط زیستی رسانه ملی با دقت نظر و خردمندی شرایط پخش این برنامه از طریق شبکه های تصویری و شنیداری صدا و سیمای کشور را فراهم کرده و با حمایت و اختصاص زمان بیشتری به این برنامه، شاهد گام های رو به جلو و بلندی در حوزه ظرفیت سازی فرهنگی، آموزش و دیده بانی از طبیعت وطن باشیم.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به احمد پازوکی، محمد درویش و تمامی دست اندرکاران تنها برنامه محیط زیستی رسانه ملی که توانست پذیرای مبارک باد تولد یک سالگی اش از سوی دوست داران طبیعت وطن باشد.

درج نظر

پول؛ مهمترین تهدیدی که تنوع زیستی در تنگ صیاد را به چالش گرفته است

رخدادهای طبیعی و خشکسالی های پی در پی سال های اخیر، روند شرایط بحرانی حاکم بر منابع آبی دیار بختیاری را نیز شتاب بخشیده است. خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی چشمه ها و قنوات و منابع آب شرب در زیستگاه های طبیعی و منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، علاوه بر مردم، زندگی تمامی زیستمندان جانوری و گیاهی این سرزمین را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.

منطقه حفاظت شده تنگ صياد با وسعتی حدود 27 هزار هکتار به عنوان يکي از ذخيرگاه هاي زيستي جانوری و گياهي نادر کشور در چهارمحال و بختیاری، با خشکی کامل و یا کاهش شدید آبدهی همه 50 چشمه و قنات تأمین کننده آب شرب وحوش خصوصا" گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مورد حفاظت روبرو شده است.

به لحاظ شرایط ویژه و منحصر به فرد منطقه حفاظت شده تنگ صیاد که ناشی تعداد و تنوع زیستی جانوری آن می باشد، بحران آبی پیش رو می تواند خطرات و تهدیدهای بیشتری را برای حیات وحش این منطقه نسبت به سایر نقاط چهارمحال و بختیاری به دنبال داشته باشد. بی آبی و خشک شدن چشمه ها و سایر منابع آبی این زیستگاه طبیعی سبب خارج شدن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز از منطقه تحت حفاظت شده و با ورود به باغات و مزارع داخل و حاشیه منطقه حفاظت شده، با تله ها و دام های از پیش گسترده شده نابخردان طبیعت ستیز مواجه شده و جان خود را بر سر جرعه ای آب می گذارند. گستردگی منطقه، تعدد و پراکندگی باغات و مزارع موجود در داخل محدوده و یا حاشیه این منطقه حفاظت شده و بالاخره کمبود محیط بان، جلوگیری از خروج و گدار حیات وحش تشنه و در جستجوی آب و ممانعت از ورود آن ها به چنین محیط های ناامن و خطرناکی را کاری سخت و شاید غیرممکن کرده است.

اما در حال حاضر برای برای برون رفت از این وضعیت بحرانی حاکم بر امنیت جانی حیات وحش و کاهش اثرات بی آبی در این زیستگاه ارزشمند، انجام اقدامات کوتاه مدت تآمین آب دستی اجتناب ناپذیر است. همچنین بکارگیری تعداد بیشتری محیط بان برای جلوگیری از مهاجرت و گدار حیات وحش از مناطق امن و نزدیک شدن به باغات و مزارع داخل منطقه حفاظت شده ضروری است.

امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان از این وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیز در چنین زیستگاه های طبیعی کشور آگاهی پیدا کرده اند، شاهد تخصیص منابع مالی درخور در این حوزه خواهیم بود تا در حد ممکن از خسارات و صدمات ناگوار این پدیده در مناطق چهارگانه حفاظتی کم کنند، اما ناباورانه و با کمال حیرت همچنان شاهد همان بی مهری های گذشته و کم وزنی ملاحظات زیست محیطی در روند بودجه ریزی و تخصیص منابع اعتباری به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بودیم تا یادمان نرود که همچنان پول به عنوان مهمترین تهدید تنوع زیستی در مناطق چهارگانه را به چالش گرفته است!

آیا این نشانه ی بی توجه ای و درک نادرست مسئولان از پایداری بوم شناختی و زیگونگی زیستی سرزمین مادری مان نیست که برای تامین آب و ساخت آبشخور حیات وحش در خطر چنین زیستگاه های طبیعی، تنها 10 میلیون تومان سهم هر استان از محل منابع اعتباری خشکسالی گردد!؟

به راستی آیا می توان از چنین دستگاه بی بضاعتی به نام حفاظت محیط زیست انتظار پاسداری از مناطق چهارگانه حفاظتی و زیستمندان تحت مدیریتش را داشت؟

حرف آخر این است که؛ تا زمانیکه ملاحظات زیست محیطی در نظام بودجه ریزی کشور از چنین جایگاه ناشایست و کم ارزشی برخوردار باشد هرگز نباید امید به زنده ماندن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مناطقی چون تنگ صیاد باشیم.

در همین رابطه:

- فرار حیات وحش به باغ های اطراف تنگ صیاد

- اختصاص اعتبار ویژه برای نجات حیات وحش تنگ صیاد

درج نظر

علی سلاجقه؛ مدیری که حفظ منابع طبیعی کشور را بر حفظ میزش ترجیح داد

علی سلاجقه در روزهای پایانی دوره 400 روزه ریاست بر نهاد بزرگ و ارزشمند متولی منابع طبیعی کشور – سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور - ثابت کرد که در این مدت به شایستگی بر چنین مسند بزرگی تکیه زده بود و هرگز حفظ میز ریاستش را بر حفظ منابع طبیعی کشور ترجیح نداد.

علی سلاجقه در مواجهه با رخدادهای ناگوار و نگران کننده ای که در حوزه ساختاری سازمان جنگل ها در حال وقوع می باشند سکوت نکرده و واکنش های سزاواری را در برابر دستورالعمل ها و توقعات فراقانونی از خود نشان دادند و ثابت کردند که می شود ملاحظات بنیادین محیط زیستی و طبیعی را هرگز در پای مصلحت اندیشی و ماندگاری میزهای ریاست ذبح نکرد.

البته منظورم در دفاع از عملکرد سلاجقه این نیست که در کارنامه این مدیر عزل شده کاستی ها و لکنت های مدیریتی وجود نداشته است و به شکل احساسی قصد دفاع از عملکرد وی باشد، بلکه سخن این است که در این مدت کوتاه شاهد اقدامات سازنده و گام های رو به جلوی بیشتری در زمینه های اعتلا و ارتقای سطح ساختاری سازمان جنگلها، واکنش و اعتراض در برابر طبیعت ستیزی های طبیعت ستیزان نابخرد و یا دستورات فراقانونی و یا کم توجه ای و بی مهری در تخصیص منابع اعتباری در حوزه منابع طبیعی کشور بوده ایم و در مقایسه با دیگر مدیران عالی و همقطاران سابقش، نمره قبولی بهتری کسب کرده است.

هرچند بر خلاف انتظار فعالان و دلسوزان طبیعت وطن، عملکرد سلاجقه به عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی منابع طبیعی کشور نتوانسته است پاسخگوی توقعات عالی ترین مقام اجرایی وزارت جهادکشاورزی باشد و برکناری او از این مقام اجرایی را به دنبال داشته است اما امید آنکه این رفتارهای سنت شکنانه! و خردمندانه علی سلاجقه، الگوی رفتاری دیگر مدیران ارشد استانی و ملی مان در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور شود و هرگز برای حفظ میزهای ریاست، شاهد زیرپا نهاده شدن اصول غیرقابل انکار حاکم بر طبیعت وطن و ملاحظات محیط زیستی نباشیم.

درج نظر

خشكي زاينده‌رود از نگاه محمد درویش:

سهم قربانیان خشکی زاینده رود در خشکی زاینده رود!

در هفته ه­ایی که گذشت، بار دیگر تبعات خشک شدن بزرگترین رودخانه مرکزی ایران – زاینده رود – ابعادی رسانه­ ای یافت و حتا عالی­ ترین مقام قانون­گذاری کشور – علی لاریجانی – را نیز وارد میدان کرد. رییس مجلس با اعلام حساسیت ویژه مجلس نسبت به سرنوشت زاینده ­رود، از برگزاری جلساتی منظم با استاندار و شهردار اصفهان سخن گفت و در عین حال، به طور ضمنی مسئولیت توقف طرح بحث برانگیز تونل انتقال آب گلاب را هم تا روشن شدن ابعاد پیچیده­ اش پذیرفت. شایان ذکر است که اجرای طرح انتقال آب به کاشان که با عنوان تونل گلاب از آن یاد می شود، ظاهراً یکی از ملزومات غیر رسمی اما راهبردی! برای دادن مجوز برپایی سی و دومین استان کشور با مرکزیت کاشان است.

این تحولات در حالی به وقوع می­پیوندد که در ششمین روز از مردادماه جاری، عباس حاج رسولی­ ها، رییس شورای اسلامی شهر اصفهان برای نخستین بار در چهل و هفتمین جلسه علنی شورای عالی استان­ ها پرده از آماری بس نگران­ کننده برداشت و این پرده­ برداری را در جایی انجام داد که نمایندگان استان­ های منتقد نسبت به سیاست­ های تبعیض­ آمیز آبی هم حضور داشتند، مانند نمایندگان استان­ های چهارمحال و بختیاری، لرستان و خوزستان که خود را قربانی طرح­ های انتقال آب می­ دانند. حاج رسولی­ ها گفت: بيش از 300 هزار كشاورز شرق اصفهان به دليل كم آبي زاينده رود بيكار شده‌اند و به شهر اصفهان هجوم آورده‌اند. او این سخنان را در حالی بیان داشت که چند روز قبل از آن نیز خبر داده بود که آمار ورود گردشگر داخلی و خارجی به قطب گردشگری ایران - اصفهان - به دلیل خشکی زاینده­ رود تا 50 درصد کاهش یافته است. مفهوم سخنان حاج رسولی­ ها این است که اگر به داد اصفهان و زاینده رود نرسیم، نه تنها کیفیت زندگی در یکی از مهم­ترین استان های کشور دچار لکنت می­ شود، بلکه ابعاد نامیمون این بحران می­ تواند در حوزه اقتصادی و اجتماعی دامن کل کشور را هم گرفته و تبعاتی فرامنطقه ­ای برجانهد. دریافتی که به نظر می­ رسد، بسیاری از مدیران ارشد و نمایندگان استان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم در آن اشتراک نظر دارند. به نحوی که محمدکریم شهرزاد، یکی از نمایندگان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم پیش­تر، چالش خشک شدن زاینده ­رود را یک مسأله ملی تعریف کرده و خواستار توجه مدیریت کلان کشور به چاره ­جویی در این رخداد غم­ انگیز شده بود.

این ها را نوشتم تا توجه خوانندگان فهیم را به یک نکته ظریف و در عین حال مهم در بروز بحران پیش آمده و چرایی آن جلب کنم.

آنچه که در دیار زنده رود رخداده و سبب شده تا با مرگ گاوخونی، زمزمه­ های عقب­ نشینی حیات در شرق اصفهان با پوم تاکی از همیشه پرطنین­ تر شنیده شود، فقط به دلیل خشکسالی یا بروز تغییر اقلیم نبوده است. وقتی که ما مجوز تأسیس بزرگ ترین و پرمصرف­ ترین صنایع خود (فولاد و آهن) را در این استان می­ دهیم، صنایعی که به تنهایی حدود 360 میلیون مترمکعب از آب زاینده رود (نزدیک به نیمی از کل بده سالانه این رودخانه) را در خود می بلعند؛ وقتی که با افتخار اعلام می­ کنیم که رشد اشتغال در استان اصفهان در طول دو دهه گذشته چندین برابر متوسط رشد و ایجاد اشتغال در کشور بوده است و وقتی که به جای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی و کاهش ضایعات این بخش در یکی از قطب­ های علمی کشور، عملاً در اندیشه افزایش آمار تولید به هر بهایی و با افزایش سطوح کشاورزی متوقف مانده­ ایم، معلوم است که باید انتظار چنین تنش های اقتصادی و اجتماعی بزرگی را هم داشته باشیم. جالب است که دکتر شهرزاد، یکی از نمایندگان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم به طور ضمنی این مسأله را پذیرفته که همه­ ی گناه پیش آمدن وضع موجود و عبور گله­ های گوسفند و بز به جای آب گوارای زاینده رود از دالان­ های سی و سه پل را نباید به گردن خشکسالی انداخت . او با اشاره به وضعیت مدیریت یکپارچه آب در سطح حوضه آبخیز زاینده ­رود، می­گوید: ما در ساماندهی این بخش به‌شدت مشکل داریم، چون این اقدام ربطی به خسکسالی پیدا نمی‌کند.

مشکل اصلی در استان اصفهان این است که سال ها در عناد با توانمندی­ های بوم­ شناختی استان کوشیده­ ایم تا به هر قیمتی شاخص­ های اقتصادی را ارتقاء بخشیم و توجه نکرده­ ایم که هر سرزمینی استعداد آستانه­ ای از توسعه و ظرفیت پذیرش را دارد. شوربختانه بهانه­ مان هم برای چنین حاتم­ بخشی­ هایی در دادن مجوز گسترش بی ضابطه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی استان آن بوده که به گفته حاج رسولی­ ها: از مجموع 230 هزار شهيد كشور، تعداد 23 هزار شهيد، 43 هزار جانباز و 130 هزار اسير فقط متعلق به استان اصفهان است . معنی سخن این مقام استانی آن است که ما این خدمات خارج از توان بوم شناختی اصفهان را به این دلیل به این استان تزریق کردیم تا به نحوی از زحمات و دلیرمردی مردمان زنده رود قدردانی کنیم، در حالی که عملاً ضریب ناپایداری بوم شناختی (اکولوژیکی) را در استان افزایش داده و خاور آن را به یکی از مهم ترین کانون های بحرانی فرسایش بادی و چشمه تولید گرد و خاک بدل ساختیم و در حقیقت به مردم شریف این استان دست مریزادی که نگفتیم، هیچ؛ امکان بهره­ مندی از یک زندگی باکیفیت برای فرزندانش­ان را هم با مخاطره ­ای جدی روبرو ساختیم.

و این درست همان اشتباهی بود که با زدن سد پانزده خرداد در قم هم مرتکب شدیم و آنگاه با احداث خط انتقال آب از سرشاخه های دز تکمیلش کردیم و همان اشتباهی است که با اصرار بر احداث تونل گلاب و بهشت آباد در اصفهان انجام می دهیم و هیچ متوجه نیستیم که این مسکن ها، فقط آثار ظاهری درد را تسکین می دهد و نه خود درد را.

حال به عنوان مندرج در پیشانی این یادداشت، دوباره بنگرید و از خود بپرسید: سهم اهالی دیار زنده رود در مرگ زنده رود چقدر است؟!

بخشی از این یادداشت در شماره دهم مرداد 1390 روزنامه شرق انتشار یافته است.

درج نظر

گزارش وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور ؛ تیرماه ۱۳۹۰

ضمن تجدید قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات مستمر و ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، مشروح گزارش تیرماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعيت خشكسالي ایران از ابتدای مهر 1389 تا پایان تیر­ماه 1390

با سپری شدن ده ماه از سال آبی 90-89 بنا بر گزارشات پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان همچنان خشکسالی با روند ماه ­های گذشته و حتی با شدتی بیشتر بر بخش اعظم ایران سیطره یافته و همانطور که انتظار می­ رفت افزایش دمای تابستان به همراه خشکسالی­ هایی که بر اقصی نقاط کشور حاکم شده بر وخامت اوضاع افزوده است.

در تیرماه سال آبی 90-89 تعداد کلاس­ های خشکسالی و ترسالی مشابه با ماه گذشته (خردادماه) می­ باشد و همانطور که نمودار 1 نشان می­دهد 4 کلاس خشکسالی بسیار شدید، شدید، متوسط و خفیف غلبه یافته و 3 کلاس ترسالی خفیف، متوسط و شدید نیز به چشم می خورد. خشکسالی متوسط با مساحتی در حدود 45.1 درصد کشور در جایگاه اول قرار گرفته و به صورت کمربندی ناحیه غربی را به ناحیه شمال شرقی و شرق پیوند می­ دهد، همچنین این کلاس خشکسالی به مانند نواری از ناحیه غربی در امتداد کرانه­ های دریای عمان و خلیج فارس به گوشه جنوب شرقی کشور می­ رسد. خشکسالی خفیف در حدود 26.7 درصد از مساحت ایران را به خود اختصاص داده که در بخش جنوب شرقی، ترسالی متوسط و شدید را در بر گرفته و بر بخش عظیمی از گوشه شمال غربی کشور حاکم شده است. این خشکسالی در نیمه شمالی استان­­های اصفهان و خراسان رضوی نیز مشاهده می­ گردد. در سومین جایگاه، خشکسالی شدید با 11.3 درصد مشاهده می­ گردد که از ناحیه شرقی یزد آغاز گردیده و پس از در برگرفتن انار و رباط پشت بادام به بیرجند می­ رسد، همچنین این خشکسالی بخش جنوبی استان خوزستان شامل شهرهای آبادان، رامهرمز و ماهشهر را درگیر نموده است. اما خشکسالی بسیار شدید با 4.2 درصد کم ترین طبقه یا کلاس  خشکسالی را به خود اختصاص داده که این خشکسالی به صورت نواری کرانه دریای عمان را احاطه نموده و همچنین از بخش شمال شرقی استان اصفهان به ناحیه جنوب شرقی استان یزد کشیده شده است. در شمال غربی­ ترین نقطه کشور و در نیمه جنوب، جنوب شرقی همچنان ترسالی حاکم می­ باشد، اما متاسفانه از وسعت آن کاسته شده به طوری که در مجموع در کل ایران شاهد 12.7 درصد ترسالی هستیم که 10.1 درصد به ترسالی خفیف، 2 درصد ترسالی متوسط و 0.6 درصد به ترسالی شدید اختصاص یافته است.

ادامه نوشته

خبر خوشی که بر نگرانی ها می افزاید!

پروژه انتقال آب بهشت آباد از سرشاخه های کارون بزرگ در دیار بختیاری به فلات مرکزی کشور را که یادتان هست؟ پروژه ای غیر فنی، غیر اقتصادی و خلاف منافع منطقه ای و ملی که بربنیاد مطالعات مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۸۷، گزارشات شرکت مدیریت منابع آب ایران و سازمان حفاظت محیط زیست کشور؛ می تواند روند بحران آب در چهارمحال و بختیاری و حوضه ی پائین دست کارون بزرگ - خوزستان - را شتابناک تر کند.

همانگونه که در مطالب قبلی این تارنما گفته شد؛ همین روند شتابناک تشدید بحران آب، نارضایتی های اجتماعی و مطالبات کشاورزان و اهالی سکونتگاه های روستائی و شهری منطقه را به دنبال داشته و بهانه شروع واکنش های سزاوارانه مسئولان و مقامات ارشد منطقه و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی در حوزه مدیریت منابع آب استان گردید. رویداد امید بخشی که از آن انتظار می رفت مردم دیار بختیاری در آینده شاهد مدیریتی هوشمندانه و پایدار در حوزه منابع آب کم همتای شان خواهند بود.

اما شوربختانه توافقات صورت گرفته و تصمیمات اتخاذ شده در جلسه اخیر مقامات ارشد و نمايندگان مردم استان هاي اصفهان، چهارمحال و بخيتاري، يزد و كرمان در مجلس شوراي اسلامي که با حضور وزیر نیرو در محل وزارت خانه نيرو تشكيل شد؛ امیدهای مردم دیار بختیاری و خوزستان را برای دست یابی به مدیریتی پایدار در حوزه منابع آبی شان کم رنگ کرد!

استاندار چهارمحال و بختياري روز پنجشنبه مورخ 30 تیرماه 1390 در گفت و گو با خبرگزاری ايرنا، اختصاص 200 میلیون لیتر از آب پروژه بهشت آباد به چهارمحال و بختياري را یکی از شرط های عملياتي شدن این پروژه اعلام کرد که ظاهرا"در آن جلسه مورد موافقت قرار گرفته است.

حقیقت ماجرا این است که مخالفت نهادهای متولی، کارشناسان و فعالان حوزه ی منابع آب و محیط زیست با اجرای طرح انتقال آب بهشت آباد از سرشاخه های کارون بزرگ به فلات مرکزی کشور براساس نادیده گرفته شدن توانمندی‌های واقعی بوم‌شناختی‌ (اکولوژیکی) زیست بوم ها در چیدمان توسعه ای کشور و عدم برخورداری ملاحظات زیست محیطی از وزن لازم در برنامه ریزی های مدیریت سرزمینی کشور است نه سهم خواهی های منطقه ای که در چنین جلسات غیرکارشناسی به نتیجه برسد! هرچند بنابر گفته معاون سابق وزیر نیرو؛ این سهم دهی ناچیز، امتیاز جدیدی نبوده و قبلا" نیز در تخصیص آب این پروژه دیده شده بود!

خبر نگران کننده ای که می تواند حکایت از ادامه بحران های آبی، منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی منابع آب شرب سکونتگاه های روستائی و شهری در منطقه ای که به رغم برخورداری از یک درصد وسعت سرزمینی کشور، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور است، داشته باشد و وجود لکنت در مدیریت سرزمین و کم توجه ای به اولویت ها و خواهش های بوم شناختی منطقه را به نمایش بگذارد!

درج نظر